کد مطلب:173196 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:128

رسالت و جایگاه ائمه معصوم
اگر معتقد باشیم رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصوم علیهم السلام این بوده كه مردم وجود آن ها را دست نایافتنی تلقی كنند و فقط هنگام دعا و نیایش و توسل و طلب شفا و رفع گرفتاری به آن ها مراجعه كنند، تأكید بر مقام ثبوتی، آن را محقق خواهد كرد؛ ولی اگر رسالت آن ها جز این است و تزكیه و تعلیم و اقامه قسط و عدل و در یك جمله، آموختن گفتاری و عملی چگونه زیستن را رسالت و وظیفه ی اصلی آنان بدانیم، هر چه در مقام توصیف به جایگاه ثبوتی آنان تأكید داشته باشیم، از این مرحله فاصله بیشتری گرفته ایم.

برای تأمین این هدف نیازمند نگاهی بشری (توصیف اثباتی) هستیم؛ به گونه ای كه بتوان آن ها را الگو و سرمشق زندگی عملی خویش قرار داد و به آنان تأسی كرد.

این دیدگاه همان است كه در دعایی كه امام علی علیه السلام به جناب كمیل رحمه الله تعلیم فرمود تصویر می شود و یا آن چه در دعای ابوحمزه ثمالی رحمه الله، یا صحیفه ی سجادیه از امام علیه السلام رسیده است به چشم می خورد. [1] .


این ادعیه كه بیان معصوم، هنگام نیایش است، درست یك نگاه بشری است؛ یعنی سخن انسان است با خالق خویش، انسانی با همه كاستی ها، تصورها، واهمه ها، نیازها، امیدها و محدودیت ها.

نكته قابل توجه این است كه اتفاقا این دعاها از جهت سند بسیار قوی تر از دعاهایی است كه به مقام ثبوتی پرداخته است.

عده ای دیگر می گویند: معصوم علیه السلام همانند دیگر مردم است با تمام خواهش ها و محدودیت های یك انسان، چون دیگر مردم به دنیا می آید؛ رشد می كند؛ بندگی خدا را انجام می دهد؛ زندگی می كند و برای بالندگی بیش تر نیز از نعمت های پروردگار استفاده می نماید؛ چون همه مردم با موانع برخورد می كند و برای رفع آن ها با استفاده از وسایل قابل تحصیل و دست یافتنی بشری مبارزه می كند؛ برای هر كاری می اندیشد؛ مشورت می كند؛ بیمار می شود و همه عوارض و آثار یك انسان مادی را در خود دارد؛ با این تفاوت كه به علت عنایات الهی، عملی كه از او سر می زند كامل ترین و شایسته ترین عملی است كه از انسان سر می زند و تخلفی از اوامر الهی ندارد.

معصوم از این نگاه، (اثباتی) در واقع یك «انسان كامل» است، ولی با همان قید انسانیت؛ به گونه ای كه قرار گرفتن آن ها را در جایگاه «اسوه» بودن میسر می سازد.

این بعد از زندگی معصوم، یك زندگی بشری است كه با رضایت الهی همراه است و عمل و زندگانی خداپسندانه را فراروی انسان ها می نهد و بسیاری از آن در چارچوب عقلانی قابل توجیه، و برای بندگان خداوند، حجت است.

اعتقاد به این دیدگاه نكات مثبتی دارد كه به ما اجازه خواهد داد تا با دقت و وسواس، همه ی جوانب زندگی اجتماعی سیاسی و حتی فردی ائمه را مورد بررسی قرار داده، از آن در مسیر زندگی انسانی خویش الهام بگیریم.

این نوع شناخت، فاصله عملی زندگی ائمه را با انسان ها كاهش داده، با آن ها رابطه ای شدنی برقرار می كند.

این دید به ما اجازه خواهد داد كه اصول و ارزش های آن ها را بدون تكلف و سنگینی غیر قابل تحمل كه ناشی از فاصله ذاتی آن ها باشد، در زندگی روزمره خود وارد نموده، از آن ها به خوبی الهام گیریم.


[1] حضرت سجاد عليه السلام در دعايي كه به ابوحمزه ثمالي تعليم دادند، فرمود:

فمن يكون أسوأ حالا مني ان أنا نقلت علي مثل حالي الي قبري[قبر]لم أمهده لرقدتي...؛ چه كسي از من بدحال تر و تيره روزتر است، اگر با اين وضعي كه فعلا دارم به قبر منتقل گردم كه براي آرام گرفتنم مهيا نكرده ام...

چگونه مي شود حال امام معصوم، از ساير مردم بدتر باشد؟ اين معماي ساده اي نيست؛ بايد با جان و دل فهميد.

اگر انسان با معارف توحيدي آشنا شود، اين معما برايش قابل حل مي باشد.

وقتي متوجه شد كه همه ي داده ها از طرف خداوند است، پي مي برد كه هر نقصي كه وجود دارد، از ما و فقر وجودي خود ماست. وقتي مرتكب گناهي مي شود، يا به اين جهت است كه معرفت ندارد، يا نمي داند كه با چه كسي روبرو هست و با چه كسي مخالفت مي نمايد. اگر اراده ي ضعيفي داشته باشد، در برابر شهوت و غضب تسليم مي شود. اين ها نمونه هايي از ضعف هاي انسان است.

اما پاسخ اين سوال كه آيا ظرفيت معنوي ما با ظرفيت امام سجاد عليه السلام يكسان است؟

مسلم چنين نيست. ظرفيت ما اندك است و در حد فهم و شعوري است كه داريم. از اين جهت در حد ظرفيتمان مؤاخذه مي شويم و هيچ گاه آن گونه كه حضرت سجاد عليه السلام حسابرسي مي شود، ما را حسابرسي نمي كنند.

تكليفي كه به پيامبر و امام عليهم السلام متوجه است، هيچ گاه به ما متوجه نمي گردد؛ چون توان تحمل آن را نداريم. پس ظرفيت ما نسبت به امام معصوم بسيار محدود است.

امام عليه السلام وقتي به خود نگاه مي كند، صرف نظر از آن چه خداوند به او داده، ضعف هاي بي شماري مشاهده مي كند؛ چون او توان و ظرفيت و قابليت فراواني براي آن چه خداوند به او داده و خواهد داد، دارد، لذا فرمود:

فمن يكون أسوأ حالا مني؛ چه كسي از من بدحال تر و تيره روزتر است.

براي نزديك تر شدن ذهن به اين نكته، مثالي را مي آوريم.

اگر نوجواني كه تازه به تكليف رسيده است، مرتكب اشتباهي گردد، جزاي او همانند دانشمندي نيست كه پنجاه سال درس خوانده و همان خطا را مرتكب مي گردد. آن چه مسلم است، گناه آن عالم بيش تر است، چون ظرفيت بيش تري دارد.

از اين جهت در روايت چنين آمده است: يغفر للجاهل سبعون ذنبا قبل أن يغفر للعالم ذنب واحد؛ قبل از آن كه يك گناه از عالم بخشيده شود، هفتاد گناه از جاهل بخشيده مي شود.

(براي استفاده بيشتر بنگريد: زلال نيايش، شرح فراز 26، از دعاي اول صحيفه ي سجاديه، اثر نگارنده).